مجید محمدی گویا   2009-06-21 11:21:31

شش استراتژی جنبش سبز تا فرو ریزی تمامیت طلبی دینی
مجید محمدی
۲۹ خرداد ۱۳۸۸

Delicious Balatarin

جنبش سبز مردم ایران در مقایسه با دیگر جنبش‌های دمکراسی خواهی نیم قرن اخیر نقطه‌ی آغازین بسیار درخشانی داشته است. این جنبش ضد تمامیت‌طلبی دینی از مبارزات انتخاباتی قانونی آغاز شد. مردم ایران که در برابر رژیمی نظامی – امنیتی قرار داشتند دست به دامان یکی از تاییدشدگان خود این رژیم شدند که به نظر عاقل‌تر و اخلاقی‌تر و با تجربه‌تر می‌آمد و شال سبز جنبش را بر گردن وی آویختند. این جنبش در دوران تبلیغات انتخاباتی با تفریح و سرخوشی و سرزندگی و شب زنده‌داری همراه شد و سراسر کشور را در نوردید. جنبش سبز امید نمی‌توانست در سنگلاخ استبداد مذهبی به حرکت بدون خشونت خود ادامه دهد و پیروز میدان انتخابات باشد؛ کاست نظامی - امنیتی که هر گونه حرکت دمکراتیک را «کودتای نرم» می‌نامد با تقلب گسترده و از پیش برنامه‌ریزی شده در انتخابات پیروز شد تا «حکومت اسلامی» ( و نه جمهوری اسلامی) و نظام جباری خود را ابدی سازد. اما جنبش سبز دیگر نمی‌توانست آرام گیرد و مردانی که از این جنبش قوت گرفته بودند علی رغم صدها ملاحظه و نقاط اتصال با رژیم تمامیت‌خواه زیر بار این شعبده‌بازی نرفتند. جنبش سبز حتی نگذاشت رهبران «قبلا خودی» خود با معامله غائله را ختم کنند و علی‌رغم اطلاعیه‌های مبهم محمد خاتمی و میرحسین موسوی راه‌پیمایی عظیم ضد استبدادی ۲۵ خرداد خلق شد. (۱)

در گام بعدی رژیم تمامیت‌خواه دینی چاره‌ای جز فرمان تیر و حمله نمی‌دید و در تهران و شیراز و تبریز و کرمانشاه و دیگر شهرهای کشور دستش را به خون آلود. تصور حکومت آن بود که مخالفان جدی رژیم و منتقدان انتخابات و کسانی که حاضرند برای مخالفت خود هزینه بدهند دو سه هزار تن است و آنها را با چند کشته به عقب می‌رانند. اما جنبش سبز با این خون‌ریزی‌ها متوقف نشد و قدرتمندتر و آرام‌تر به صحنه بازگشت. از این نقطه بود که جنبش سبز می‌توانست همانند دیگر جنبش‌های غیرخشونت‌آمیز مثل جنبش گاندی یا نلسون ماندلا به تلاش برای پایان دادن به آپارتاید ایدئولوژیک و نگرش تمامیت‌خواهانه‌ی رژیم اسلامی ادامه دهد. این جنبش با درس گرفتن از جنبش‌های اجتماعی اخیر می‌تواند با در پیش گرفتن چند استراتژی زیر نخست رهبری را به ابطال انتخابات وادار و از این طریق تمامیت‌طلبی دینی را یک مرحله به عقب براند:

استراتژی اول: تداوم اعتراضات

تداوم راه‌پیمایی‌ها و اعتراضات عمومی تا دست‌یابی به عقب‌نشینی‌های روشن‌تر که در بدنه‌ی رژیم ترک می‌اندازد، مورد توجه اعضای این جنبش است. از نگاه معترضان، فرمان خامنه‌ای به شورای نگهبان برای بررسی پس از اوج‌گیری اعتراضات کافی نبود چون همان طور که موسوی در راه‌پیمایی 25 خرداد گفت معلوم نیست نتیجه‌ای از آن حاصل شود. احتمال عقب‌نشینی رهبری و شورای نگهبان بدون فشار از پایین تقریبا صفر است. جنبش‌های رنگین یا مخملی تنها با تداوم اعتراضات توانستند رژیم‌های خودکامه را به زانو در بیاورند. آن طور که از قرار و مرار‌های مردم در راهپیمایی‌های هفته‌ی پایانی خرداد بر می‌آمد اعتراضات ادامه پیدا کرد.

استراتژی دوم: نافرمانی مدنی

مجموعه‌ی قوانین مصوب رژیم استبدادی مثل ضرورت کسب مجوز برای ابتدایی‌ترین اعمال و رفتارها مثل اعتراض یا بیان نظرات یا تجمع اعتراضی در همه‌ی شرایط بالاخص در هنگامه‌ی یک جنبش گسترده قابل نقض هستند. این قوانین توسط مجالسی به تصویب رسیده‌اند که به نحو غیردمکراتیک شکل گرفته‌اند و مصوبات آنها در واقع مصوبات حکومت مطلقه و مبتنی بر اراده‌ی فردی حاکم مطلق است. مجالسی که با نظارت استصوابی شکل گرفته‌اند و انتخابات آنها با نظارت شورای نگهبان برگزار شده از هیچ مشروعیتی برخوردار نیستند.

التزام به قانون در ایران به معنی سکوت در برابر همه‌ی رفتارهای حکومت و نقض همه‌ی حقوق فردی و اجتماعی است. از همین حیث معترضان به انتخابات بدون اخذ مجوز از وزارت کشور به تظاهرات خود ادامه داده‌اند. برای سقوط یک دولت استبدادی هر عملی که متضمن خشونت و نقض حقوق دیگر شهروندان و حقوق اساسی و بشر نباشد مجاز است. از این جهت شهروندان می‌توانند در ادامه با نپرداختن مالیات یا قبض آب و برق و گاز و تلفن و مانند آنها دولت مستبد را به زانو در آورند.

استراتژی سوم: جلوگیری از خشونت و خون‌ریزی

علی‌رغم مشی غیرخشونت‌آمیز این جنبش، حکومت به سرکوب شدید در دو روز اول پس از انتخابات دست یازید. ۲۵ خرداد ورود حکومت به فاز آدم کشی بود. بنا به گزارش‌ها از منابع مختلف تا روز سه شنبه‌ ۲۷ خرداد حداقل پانزده تن و تا روز ۲۸ خرداد دست کم ۳۲ تن در حملات نیروهای لباس شخصی و بسیجیان به مردم در سراسر کشور کشته شده‌اند.

اما تظاهرات‌کنندگان کاملا دقت دارند که در فضای منتهی به خشونت قرار نگیرند. در تظاهرات روز چهارشنبه به تظاهرات‌کنندگان اعلام می‌شد که پیش از تاریک شدن هوا متفرق شوند تا مورد حمله‌ی نیروهای حکومتی قرار نگیرند. همچنین راه‌پیمایی‌ها عمدتا راه‌پیمایی سکوت هستند و شعاری داده نمی‌شود تا مخالفان تحریک نشوند.

خامنه‌ای در روزهای تظاهرات پس از حمله‌ به کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ در جلسه‌ای به فرماندهان خود گفته بود که برای حفظ «نظام» می‌توانند تا یک میلیون را نیز قتل عام کنند. ظاهرا منتقدان و مخالفان رژیم با علم به این موضوع و پایان‌ناپذیری قساوت رژیم می‌خواهند در عین پافشاری بر خواست‌های خود از خون‌ریزی بیشتر جلوگیری کنند.

استراتژی چهارم: ریزش نیروهای وفادار به رژیم

تداوم اعتراضات و اقدامات خشونت آمیز رژیم موجب ریزش در نیروهای وفادار به آن می شود. استعفای رئیس دانشگاه شیراز که خود از منصوبان وزارت علوم احمدی‌نژاد است یا نامه‌ی رئیس دانشگاه تهران در اعتراض به حمله‌ی خونین به خوابگاه این دانشگاه در شب ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ که خود از عوامل امنیتی حکومت بوده، طلیعه‌ی این ریزش بود. پس از شدت گرفتن تظاهرات و توهین احمدی‌نژاد به مخالفان (که آنها را خس و خاشاک معرفی کرد) برخی از اقتدارگرایان سنت‌گرا مثل احمد توکلی، حبیب‌الله عسگر اولادی و مریم بهروزی با انتقاد از لحن احمدی‌نژاد به انتقاد از دولت پرداختند. به نظر می‌آید جنبش سبز در ادامه‌ی حیات خود نیروهای وفادار اما نامتمایل به آدم‌کشی را از بدنه‌ی رژیم جدا کند. حتی علی لاریجانی، رئیس مجلس، که خود در سرکوب جنبش دوم خرداد از عوامل اصلی بود این بار با اعزام هیئت تحقیق و تفحص به کوی دانشگاه، پس از کشته شدن پنج دانشجو، می‌خواست از دولت احمدی نژاد فاصله بگیرد. این ریزش حتی پیش از انتخابات آغاز شد تا آنجا که با


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات